نگاه تاريخي به وضعيت زن در اسلام (2)
نگاه تاريخي به وضعيت زن در اسلام (2)
حد پوشش
مسئله پوشش زن در دو سوره از سورههاي قرآن مطرح شده است. يکبار به طور اجمال در سوره احزاب آيه 59 و بار ديگر با تفصيل بيشتر در آيه 31 سوره نور.
از آنجا که چگونگي پوشش زنان در جامعه صدر اسلام بهگونهاي نبود که زيباييها و زينتهاي آنان را بپوشاند قرآن آنان را به نحوه صحيح پوشش دستور ميدهد. خداوند متعال بهمنظور حفظ عفت جامعه، حتي زنان مسلمان را، از نمايان کردن بدن خود بر زنان غير مؤمن نهي ميکند. در روايات علت اين امر، بيمبالاتي زنان غير مؤمن در توصيف زنان مسلمان براي شوهران خود دانسته شده است.(2)
عايشه ميگويد: پس از نزول آيه سوره نور زنان مهاجر، ضخيمترين پوششهاي پشمين خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند.(3) امسلمه نيز نقل ميکند كه پس از نزول آيه پوشش در سوره احزاب، زنان انصار از منازلشان با پوششهاي مشکي خارج ميشدند، بهگونهاي که به نظر ميرسيد بر سر ايشان کلاغي نشسته است.(4)
قرآن در آيهاي ديگر زنان پيامبر را که بايد سرآمد و الگوي زنان جامعه اسلاميباشند، از خودنمايي و ظاهر نمودن زيباييها در مقابل ديگران نهي ميکند.(5)
با توجه به آيات ديگر قرآن، نميتوان زنان ديگر را از ممنوعيت تبرّج و خودنمايي مستثني دانست.
در رواياتي از رسولخدا(ص) محدوده حجاب و پوشش زن معين شده است. امام صادق(ع) از پدران خود از رسول خدا(ص) نقل ميکنند که فرمود: روا نيست زني که به دوران عادت ماهيانه بلوغ رسيده جلو سر و گيسوان خود را آشکار کند. (6)
در گزارش ديگري پيامبر اکرم(ص) به يکي از ياران خود سفارش ميکند که به همسرش بگويد براي تهيه روسري از آستر استفاده کند تا زير آن نمايان نباشد.(7)زناني نيز که خود را با وضع جديد تطبيق نداده بودند، با اعتراض پيامبر روبهرو ميشدند. گزارش شده است که رسولخدا(ص) خطاب به اسماء دختر ابوبکر که از پوشش نازک استفاده کرده بود فرمود: «اي اسماء وقتي زن به سني رسيد که عادت ماهانه براي او اتفاق افتاد، جايز نيست که جز صورت و دست وي تا بالاي مچ در معرض ديد ديگران قرار گيرد.»(8)
اگر چه براي استفاده حد و مرز پوشش از روايات و آيات ذكر شده نياز به دقتهاي لازم فقهي دارد، لکن اصل لزوم پوشش زن از مرد نامحرم در تعاملات اجتماعي و عدم خودنمايي و عرضه زيباييها، به خوبي قابل فهم است.
حد معاشرت و اختلاط
علاوه بر متانت و سنگيني در گام برداشتن و حرکات، وقار در سخن گفتن و متانت در کلام و جلوگيري از سخن هيجانانگيز نيز از جمله شرايط معاشرت سالم است. قرآن و روايات به موضوع سخن گفتن از دو منظر نگريستهاند: آهنگ سخن و محتواي سخن. «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَستُنَّ كَأَحَدٍ مِن النِّسَاءِ إِن اتَّقَيتُنَّ فَلَا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الَّذِي فِي قَلبِهِ مَرَضٌ وَقُلنَ قَولًا مَعرُوفًا»(احزاب:32).
خداوند در اين آيه به زنان دستور داده است که مراقب آهنگ سخن خود باشند؛ با ناز و نرمي سخن نگويند تا موجب طمع بيماردلان شود. از طرفي درپي نهي از خضوع و نرمش در کلام، به سخن خوب و شايسته سفارش شدهاند، چرا که گاهي موضوع سخن نيز تحريککننده و هيجانانگيز است. در رواياتي زن و مرد از شوخي کلامينيز نهي شدهاند.(10)
از ديگر اموري که در معاشرت زن و مرد نهي شده است، زينت کردن زن و خوشبو کردن خود براي مردان نامحرم است. پيامبر زني را که خود را براي خوشايند مردان نامحرم خوشبو کند در جايگاه زناکار دانست.(11)در روايتي ديگر چنين زني مستوجب لعنت الهي دانسته شده است.(12)
مسئله ديگري که در تنظيم حريم معاشرت زن و مرد مطرح است نهي از خلوت کردن زن و مرد نامحرم است. فسادانگيز بودن چنين حالتي آنقدر مسلم و خطير است که پيامبر اکرم(ص) در يکي از بيعتهاي خود با زنان از آنان پيمان گرفت که با مردان نامحرم در خلوت ننشينند.(13)
جدا بودن مکان زنان از مردان در زمان پيامبر اکرم(ص) در مسجد(14) و در محل استقرار در جنگها(15)نشانه تلاش آن حضرت براي کم کردن زمينه اختلاط بين زن و مرد در جامعه اسلامياست. همچنين پيامبر اکرم(ص) در هيچ يک از بيعتها با زنان دست نداد و دست ايشان هيچگاه دست نامحرم را لمس نکرد.(16) سيره حضرت زهرا(س) در دوري از نامحرم و اجتناب ايشان از اختلاط با نامحرمان نيز در روايات متعددي بيان شده است که در ابتداي فصل به آن پرداخته شد.
ب) وضعيت سياسي زن در عصر نبوي
با مرور اجمالي تاريخ عصر نبوي شاهد تحولات بزرگ و کوچکي هستيم که زمينهساز جابهجايي قدرت و حاکميت در جامعه است. بيشک، نميتوان نقش زنان را در اين تحولات ناديده گرفت. گرچه به اقتضاي ويژگيهاي روحي و دغدغههاي دروني و شرايط جسمي، مردان در اين عرصه، حضوري پررنگ و همه جانبه دارند و حضور فعال زنان بيشتر در خانه و خانواده است، ولي زنان در عصر اسلامي از اوضاع سياسي اطراف خود غافل نبوده و در حد خود حضور فعال و نقش مؤثري داشتند. بر پايه همين حضور پررنگ مردان در عرصههاي سياسي، سهم بيشتر اخبار تاريخي به عملکرد آنان اختصاص دارد. البته با مطالعه و بررسي اخبار پراکنده و کمشمار حضور زنان در عرصه سياست ميتوان تصويري از اين مشارکت ارائه داد. در اين قسمت، مشارکت زن در چهار محور بيعت، هجرت، جنگ و امان دادن تبيين ميشود.
1. بيعت
اهميت سياسي اين بيعتها را ميتوان از کلام يکي از بيعتکنندگان در بيعت عقبه ثانيه فهميد. عباس بن عباده بني فصله انصاري خطاب به بيعتکنندگان گفت: «انکم تبايعونه علي حرب الاحمر و الاسود من الناس»؛(19)
بيشک به دست گرفتن حاکميت سياسي جامعه و اداره صحيح آن در جهت کمال، يکي از ابعاد حرکت عظيم پيامبر اکرم(ص) بود. که مسلمانان براي دستيابي به آن با حضرت، پيمان حمايت و پايداري بستند.
حضور زنان در بيعت با پيامبر اکرم(ص) در بيشتر منابع تاريخي گزارش شده است. ابنسعد دسترسي به آمار، اسامي و شرح حال زنان بيعتکننده با رسولخدا(ص) را آسان کرده است. او شرح حال ششصد زن را در سه محور زنان بيعتکننده قريش و همپيمانانش، زنان بيعتکننده انصار و زنان بيعتکننده ناشناس آورده است. در کتاب المحبر نام 361 زن بيعتکننده با پيامبر(ص) آمده است. کتابهاي ديگر از جمله الاستيعاب، اسد الغابه، و الاصابه نيز اساميبيعتکنندگان را آوردهاند. اگر چه اختلافاتي در اين اسامي وجود دارد، ولي به اثبات اصل حضور زنان در اين عرصه سياسي لطمهاي نميزند.
زنان در کنار مردان در پيمان عقبه اولي و عقبه ثانيه با پيامبر(ص) پيمان بستند. اين دو پيمان به فاصله يک سال از يکديگر بين رسولخدا(ص) و مردمي از يثرب بسته شد. مطالعه شرايطي که اين دو بيعت در آن صورت گرفت و فشار سهمگيني که مشرکان بر مسلمانان وارد ميکردند، به خوبي اهميت و جايگاه اين دو پيمان را نمايان ميسازد.
در پيمان عقبه اولي زني به نام عفراء بنت عبيدبن ثعلبه در کنار مردان حضور داشت. يک سال بعد شمار بيشتري از مردم يثرب در پيمان شرکت کردند. آنان با تلاش بيعتکنندگان عقبه اولي و تبليغ مصعب بن عمير که از سوي پيامبر اکرم(ص) مأمور آموزش قرآن و معارف الهي به مردم يثرب شده بود، مسلمان شده بودند. روح اصلي اين پيمان، حمايت و ياري پيامبر تا سرحد جان و جهاد در رکاب اوست. برخي در اهميتِ اين پيمان آن را همطراز جنگ بدر ميدانند.(20) در اين پيمان در کنار مردان دو زن به نامهاي نسيبيه بنت کعب ام عُماره و اسماء بنت عمرو حضور داشتند.(21)
بيعت ديگري که شاهد حضور زنان بود، بيعت رضوان است. در سال ششم هجري پيامبراکرم(ص) براي سفر به سوي مکه و برگزاري عمره تصميم گرفتند. جمع بسياري از مسلمانان به دستور ايشان و بدون هيچ سلاح جنگي راهي مکه شدند. در بين راه تحولات بهگونهاي بود که احتمال حمله مشرکان و قتلعام مسلمانان تقويت شد. در اين شرايط حساس که امکان تزلزل و بازگشت برخي ميرفت، مسلمانان با رسولخدا(ص) بيعت کردند. آنان پيمان بستند که تا آخرين لحظه بر ايمان و عقيده خود پابرجا باشند. خداوند در قرآن درباره اين پيمان ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوقَ أَيدِيهِم. . . »(فتح:10)
تعدادي از زنان مسلمان در اين پيمان الهي حضور داشتند. کساني همچون ام عماره انصاريه، نسيبيه بنت کعب، ام هشام بنت حارثه ابن نعمان، ام منذر سلميبنت قيس بن عمر.(22)
پيامبر اکرم(ص) از زناني که به سوي مدينه هجرت ميکردند نيز پيمان ميگرفتند. آيه ذيل، مفاد اين پيمان را به روشني بيان ميكند:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ المُؤمِنَاتُ يُبَايِعنَكَ عَلَى أَن لَا يُشرِكنَ بِاللَّهِ شَيئًا وَلَا يَسرِقنَ وَلَا يَزنِينَ وَلَا يَقتُلنَ أَولَادَهُنَّ وَلَا يَاتِينَ بِبُهتَانٍ يَفتَرِينَهُ بَينَ أَيدِيهِنَّ وَأَرجُلِهِنَّ وَلَا يَعصِينَكَ فِي مَعرُوفٍ فَبَايِعهُنَّ وَاستَغفِر لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛(ممتحنه: آيه12)
پس از فتح مکه نيز زنان بعد از مردان با پيامبر بيعت کردند. طبري ميگويد: «اجتمع الناس بمکه لبيعه رسول الله(ص) علي الاسلام. . . فلما فرغ رسول الله(ص) من بيعه الرجال بايع النساء». (23)
مفاد بيعت زنان با رسولخدا(ص) به شرايط و ظروف زماني بستگي داشت. البته عنصر مشترک آن ايمان به اسلام و وحدانيت خداوند متعال بود. مفاد ديگر اين بيعتها عبارت است از: بيعت بر طاعت، بيعت بر نصيحت، بيعت بر نصرت و جهاد و بيعت بر صبر بر فرايض اسلام.(24)
برخي خواستهاند با استناد به اينکه پيامبر اکرم(ص) در بيعت زنان با آنان دست نميداد و استناد به مفاد برخي از بيعتها مثل بيعت بر معروف و نه ولايت و حاکميت در آيه قبل، ثابت کنند که ماهيت بيعت زنان با مردان تفاوت داشته و بيعت زنان بيشتر امري صوري و بيارزش بوده و ضمانت اجرا نداشته است. البته اين ادعا پذيرفته نميشود، زيرا با توجه به بيعت مشترک زنان و مردان در عقبه ثانيه و بيعت رضوان و با توجه به اينکه پيامبر اصولاً بيعتهايي که ضمانت اجرا نداشتند، مثل بيعت با بچه يا ديوانه، را انجام نميدادند، ميتوان گفت كه ارزش و جايگاه بيعت زنان، همپايه بيعت مردان بوده است.(25)
پي نوشت ها :
*دانشجوي دکتري تاريخ وتمدن اسلاميدانشگاه معارف قم.
**دانشيار گروه تاريخ مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره))
1. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج4، ص617.
2. عبدعليبن جمعه حويزي، تفسير نور الثقلين، ج3، ص593.
3. محمدبن جرير طبري، جامع البيان في تأويل القرآن، ج9، ص306.
4. جلالالدين سيوطي، الدرالمنثور، ج6، ص660.
5. احزاب، 32 و 33.
6. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3، ص467.
7. سليمان بن اشعث سجستاني، سنن ابيداود، ج4، ص91.
8. جلالالدين سيوطي، درالمنثور، ج5، ص180.
9. فاضل مقداد، کنز العرفان، ج2، ص224.
10. محمد باقر مجلسي، بحارالأنوار، ج41، ص247 و 248.
11. ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحه، ص34.
12. محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج2، ص161.
13. همان، ص185.
14. محمدهادي يوسفي غروي، المرآه في الجاهليه و الاسلام، ص50
15. محمدبن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص395.
16. محمدبن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج20، ص208 و 209.
17. مهدي مهريزي، زن و فرهنگ ديني، ص75 ـ 96.
18. زن و جامعه در نگرش شهيد مطهري، پيام زن، سال اول، شماره سوم، ص12.
19. محمدبن جرير طبري، تاريخ الرسل و الامم و الملوك، ج2، ص361؛ عبدالملک بن هشام، همان، ج2، ص59.
20. ابن قيم جوزي، زاد المعاد في هدي خير العباد، ج2، ص51.
21. محمدبن جرير طبري، تاريخ الرسل و الامم و الملوک، ج2، ص362.
22. يوسفبنعبداللهبنعبد البر، الاستيعاب، ج4، ص417 و 512 و 517.
23. محمدبن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج3، ص61.
24. ابو نعيم إصبهاني، معرفه الصحابه، ج6، ص3583؛ آمنه فتنت مسکه بر، واقع المرأه الحضاري، ص110.
25. اسماء محمد احمد زياده، دور المرأه السياسي، ص171 ـ 181.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}